به گزارش مشرق،محمد ایمانی در مطلبی با عنوان پزشکیان پدیده است؛ مجسمه تناقض و ناتوانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
وقتی از آقای پزشکیان، درباره برنامه اش برای مشکلات مهم اقتصادی می پرسند، می گوید: سر در نمی آورم و برنامه ای ندارم، از کارشناسان و مشاوران ستادم بپرسید!
وقتی رویکردهای خسارتبار گردانندگان ستادش (امثال آخوندی) را به یاد او می آورند، گردن نمی گیرد و می گوید: به من چه؟ از خود من بپرسید!
وقتی اظهارات قبلی خود او درباره برجام و بنزین و بورس و ... را به یادش می آورند، یادش نمی آید، یا گردن نمی گیرد. اما وقتی می گویند شما دولت سوم روحانی هستید، انکار می کند و می گوید نه، من ادامه دولت خاتمی هستم. می گویند پس قبول داری که آدم احزاب هستی، عصبانی می شود.
مثل رگبار، دروغ و تهمت هایی را که برایش نوشته اند، تکرار می کند. اما وقتی مواضع متناقض خود او یا مشاوران و اعضای ستادش را متذکر می شوند، فریاد مظلومیت سر می دهد که به من و اعضای ستادم تهمت زدند! (بزنم تهمت و بهتان و چو گویند نزن/ بکشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست!)
آقای پزشکیان، حجمی درهم و برهم از انتقادها را به جای برنامه مدیریتی که قرار است به اجرا بگذارد، عنوان می کند. اما وقتی نوبت سوالات فنی ناظر به برنامه می شود، در می ماند و به وضوح، بی حوصله و عصبانی می شود.
بی محابا و بی دلیل، تندخویی می کند و گاهی چنان به ساعت نگاه می کند و کاغذها و عینک و خودکارش را جمع می کند، که اگر برنامه زنده نبود، میدان گفت و گو را خالی می کرد و می رفت! این هنوز میدان گفت و گوست، و نه مدیریت، با همه دشواری هایش.
برنامه ای ندارد که رو کند و چون این گونه است، پنجه به صورت رقیب می کشد که چرا گفته برنامه دارد و هزاران ساعت با کارشناسان نشسته و بررسی و تدوین کرده است؟! حالا که خودش برنامه دارد، برنامه طرف مقابل را مسخره می کند، بلکه از چشم مخاطب بیندازد!
می گوید برنامه من همین برنامه هفتم توسعه و سیاست های کلی نظام است، اما وقتی جلیلی یادآور می شود که طبق همین قانون، دولت باید برنامه خود در ۴۰ بخش مختلف را با جزئیات تدوین کند، آثار حیرت در چهره پزشکیان هویدا می شود؛ انگار که یک لحظه با خود می گوید: "چی میگه؟!".
هر چه بیشتر زمان می گدرد، بیشتر آشکار می شود که آقای پزشکیان نمی کشد. او گرفتار سوء تفاهم نسبت به اهمیت و جزئیات مسئولیت اداره دولت، و ماهیت چالش ها و برنامه های ناظر به آنهاست.
به همین علت هم قادر نیست سه سال پایانی دولت روحانی را که انباشته از فاجعه بود با سه سال دولت شهید رئیسی مقایسه کند و مثلا اذعان کند که نرخ تورم از ۶۰ درصد به ۳۵ درصد کاهش یافته است. او حتی نمی داند یا نمی خواهد بداند که کاهش نرخ تورم، با توقف مطلق تورم متفاوت است.
پزشکیان به وضوح نشان می دهد که فرسنگ ها با حداقل استاندارد ها فاصله دارد و اصلا در قواره ریاست جمهوری نیست. نه به لحاظ آمادگی ذهنی و روحی، نه از نظر مشخص بودن تکلیفش با خود و اعضای ستاد ائتلافی اش، و نه مفهومی به نام برنامه و مسئولیت اجرایی.
برخی مقیاس ها و تناسب های مهم، در ذهن او چنان به هم ریخته و مبهم است که امکان محاسبات ساده را از وی می گیرد. برخی روانشاسان، به شکل جدی درباره این که او حوصله و تحمل و ظرفیت و مهارت و آمادگی ذهنیی قبول مسئولیت را داشته باشد، تردید کرده اند.
واقعیت این است که انسان، در زندگی شخصی خود هم، یک ده هزارم مسئولیت ریاست جمهوری را به فرد محترمی با این مختصات که آثار فراموشی را بروز می دهد، نمی سپارد، چه رسد به این که بخواهد درباره سپردن فرمان دولت، در مسیری پر پیچ و خم، ریسک کند.